۲) استفادە مناسب و صحیح از توان افراد:
یک مدیر موفق، قابلیتها و توان افراد زیرمجموعهٔ خود را شناسائی و برمبنای آن، مسئولیتها را تفویض مینماید. ممکن است در یک مجموعه، توان و انرژی بسیار بالائی وجود داشته باشد، اما بهدلیل عدم استفادهٔ صحیح، نتیجهٔ عکس، حاصل شود. یک رود بسیار پرآب را در نظر بگیرید؛ اگر برای هدایت و کنترل درست آن، برنامهای نباشد، از آن نعمت عظیم خداوندی، استفادهٔ درستی نمیشود و بیهوده هدر میرود. اما اگر جلوی آن، سدی بسته شود و بهطور صحیحی بهکار گرفته شود، نتیجههای بسیار ارزشمند و باورنکردنی ایجاد میشود.
یک مدیر توانمند و لایق بهطور دقیق، روحیهها و قابلیتهای کارمندان خویش را میشناسد و با کمال اطمینان و اعتقاد، فعالیتهای آنان را حمایت، تشویق و در زمانهای ضروری، پیشنهادهای اصلاحی را اعلام مینماید.
۳) محبوبیت اجتماعی:
انسانهائی که دارای محبوبیت اجتماعی هستند، میتوانند مدیران موفقی نیز باشند. محبوبیت، کلام و رفتار انسان را جذاب و دلنشین میکند. مدیرانی که کارمندانشان، آنان را از صمیم قلب دوست دارند، در کارهایشان موفقتر هستند؛ آنان با حسن رفتارشان در دلهای اطرافیان خود نفوذ میکنند و دیگران نیز با عشق، به آنان خدمات ارائه مینمایند.
یک مدیر شایسته میبایست همواره با خوشروئی و صداقت، بر قلب کارمندان خود، مدیریت و آنان را با خود همراه میکند.
رمز و راز محبوبشدن یک مدیر، خیلی پیچیده، نیست؛ فقط میبایست صادقانه به هر آنچه که میگوید، عمل کند و با کارمندانش، ارتباطی صمیمی برقرار نماید؛ آنان را دوست بدارد و همیشه نگاهی مهربانانه به آنان داشته باشد و کلمهها و جملههای مثبت و پرانرژی را در ارتباط با آنان بهکار ببرد.
۴) مشارکت همه برای ساختن:
استاد بزرگی همیشه در برخورد با مسائل پیچیده، این جمله را زمزمه میکرد:
”یا راهی خواهیم یافت، یا راهی خواهیم ساخت“ اما یافتن و یا ساختن یک راه مطمئن، بهطور لزوم نباید توسط خودمان انجام شود. یک مدیر موفق، با باز کردن مسیرهای مشارکت کارمندانش و با نقش دادن به آنان، از فکرها و اندیشههایشان استفاده مینماید و علاوه بر اینکه خودباوری و تکریم را در کارمندانش ایجاد میکند، بهترین مسیرها را نیز از ذهن کارمندانش، برای حل مسائل کاری پیدا میکند. یک مدیر شایسته و فهیم، فقط از مشارکت کارکنان حرف نمیزند، بلکه در عمل، به آراء و نظرهای آنان احترام میگذارد و برای برترین پیشنهادها، بهترین پاداشها را در نظر میگیرد. کارمندان او با اعتماد بهنفس و خودباوری عالی، نظرها و پیشنهادهای خود را مطرح مینمایند؛ چرا که میدانند برای نظرهایشان، ارزش قائل میشود و آنان بهواسطهٔ نظرها و پیشنهادهایشان، تکریم میشوند. مطمئنترین راه تصمیمگیری، شرکت دادن فکرها و اندیشههای افراد مختلف میباشد که با بررسی نقطهنظرهایشان، موضوع از زاویههای مختلف، بررسی و بهترین تصمیم اتخاذ میگردد و آن مدیر، همیشه آرام و مطمئن است که بهترین مسیر را پیموده است.
۵) ارتقاء توان تخصصی خود و دیگران:
مدیرانی که اندیشههای متعالی و بلندی داشته باشند، هر روز دغدغهٔ یادگرفتن و یاددادن دارند. آنان بهخوبی میدانند که در دنیای رقابتی امروز، سازمانها و مدیرانی که دارای توان تخصصی و اجتماعی بالاتری میباشند، برندهٔ میدان رقابت هستند. آنان با خودارزیابی مستمر، نقاط ضعف و قوت خود را شناسائی و سعی میکنند با برنامههای بهبود، اشکالهای خود را اصلاح نمایند و با یک برنامهٔ پیشرفت مدون، توان علمی و تخصصی خود و کارمندانشان را افزایش میدهند. مدیران موفق، بهخوبی میدانند که آموزش، سرمایهگذاری است. که بههیچوجه ضرر ندارد؛ پس با نگاهی سعادتمندانه و اندیشمندانه برای رشد و تعالی خود و کارمندانشان، فرصتهای یادگیری ایجاد میکنند و ”هر روز بهتر از دیروز شدن“ را شعار ثابت خود قرار میدهند. مدیرانی که اشراف تخصصی خوبی بر محیط کار خود داشته باشند، برای کارمندانشان اعتماد میسازند و آنان در کارهایشان موفق و پیروز میشوند.
به امید روزی که هر یک از جوانان ایرانی، با خودباوری و کشف استعدادهای درونشان، بتوانند مجموعههای بزرگ علمی و صنعتی این کشور پهناور را به زیبائی، مدیریت نمایند.